آيه مباهله، سند افتخار

پدیدآورشمس‌الله صفرلکی

نشریهکوثر

شماره نشریه25

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 1410 بازدید
آيه مباهله، سند افتخار

شمس الله صفرلكى

«فمن حآجك من بعد ما جآءك من العلم فقل تعالو ندع ابناءنا وابناء كم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل‏لعنه‏الله على الكذبين‏» پس هر كس بعد از دانشى كه (درباره‏مسيح) به تو رسيده است‏با تو به ستيز و محاجه بر خيزد (و ازقبول حق شانه خالى كند) بگو:بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم و شما فرزندان خود را وما زنان خود را بخوانيم و شما زنانتان را و ما نفوس خود رابخوانيم و شما نفوستان را پس لعنت‏خدا را بر دروغگويان قراردهيم.
يكى از ادله شايستگى اهل بيت پيامبر(ص) براى جانشينى آن حضرت‏آيات قرآنى است كه در شاءن اين بزرگواران نازل شده است.يكى از اين آيات، آيه معروف مباهله (آيه 61 سوره آل عمران)است.
مباهله در اصل از ماده «بهل‏» به معناى رها كردن و قيدو بند را از چيزى بر داشتن است. به همين جهت، حيوانى را كه به‏حال خود واگذارند و پستانش را در كيسه قرار ندهند تا نوازدش‏بتواند به آزادى شير بنوشد، باهل مى‏خوانند.
ابتهال به معناى‏تضرع و واگذارى كار به خداست. مباهله، از نظر مفهوم متداول كه‏در آيه فوق گرفته شده، به معنى نفرين كردن دو نفر به يكديگراست.
بعضى بهل را به معنى لعن گرفته‏اند. طبق اين نظريه درباره ابتهال دو قول وجود دارد.
1- ابتهال به معناى التعان يعنى يكديگر را لعنت كردن.
2- بهله الله يعنى لعنه الله.

شاءن نزول:

در مورد شاءن‏نزول آيه مباهله از ابن عباس وقتاده و حسن روايت‏شده است كه‏چون پيامبر اكرم(ص) مسيحيان را به مباهله دعوت كرد، از وى‏تاصبح فردا مهلت‏خواستند; و چون به بزرگان خود مراجعه و باآنها مشورت كردند، اسقف آنان گفت: فردا بنگريد: اگر محمد(ص)با اهل و فرزندش آمد، از مباهله بپرهيزيد; ولى اگر با اصحابش‏آمد، پس مباهله كنيد كه كارى از او ساخته نيست.

نگاهى تاريخى به مباهله:

بخش باصفاى نجران با هفتاد دهكده تابع آن در نقطه مرزى حجاز ويمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام، اين نقطه تنها منطقه‏مسيحى نشين حجاز بود كه به عللى از بت پرستى دست كشيده، به‏آئين مسيح گرويده بودند. پيامبر(ص) به موازات مكاتبه با سران‏دول جهان و مراكز مذهبى، نامه‏اى به اسقف نجران ابوحارثه نوشت‏و طى آن ساكنان نجران را به آيين اسلام دعوت كرد. مضمون نامه‏چنين است:
به نام خداى ابراهيم و اسحاق و يعقوب; از محمد پيامبر و رسول‏خدا به اسقف نجران. خداى ابراهيم واسحاق و يعقوب را حمد وستايش مى‏كنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا دعوت‏مى‏نمايم. شما را دعوت مى‏كنم كه از لايت‏بندگان خدا خارج شويدو در ولايت‏خداوند وارد آييد; و اگر دعوت مرا نپذيرفتيد، بايدبه حكومت اسلامى ماليات و جزيه بپردازيد در غير اين صورت، به‏شما اعلام خطر مى‏شود. نمايندگان پيامبر وارد نجران شده، نامه‏پيامبر(ص) را به اسقف نجران دادند. وى نامه را به دقت‏خواند وبراى تصميم‏گيرى در اين باره شورايى مركب از شخصيتهاى بارزمذهبى و غير مذهبى تشكيل داد. يكى از افراد طرف مشورت‏«شرجيل‏» بودكه به عقل و درايت و كاردانى معروفيت داشت. وى‏گفت: ما مكرر از پيشوايان مذهبى خود شنيده‏ايم كه روزى منصب‏نبوت از نسل اسحاق به فرزندان اسماعيل انتقال خواهد يافت وهيچ بعيد نيست محمد، كه از اولاد اسماعيل است، همان پيغمبرموعود باشد. بعد از سخنان شرجيل، شورا نظر داد كه گروهى به‏عنوان هياءت نمايندگى نجران به مدينه برود تا از نزديك بامحمد(ص) تماس گرفته و دلايل نبوت او را مورد بررسى قرار دهد.بدين ترتيب، شصت تن از داناترين مردم نجران انتخاب گرديدند كه‏در راءس آنها سه پيشواى مذهبى قرار داشت:
1- ابوحارثه بن علقمه، اسقف اعظم نجران كه نماينده رسمى‏كليساهاى روم وحجاز بود.
2- عبدالمسيح، رئيس هياءت نمايندگى كه به عقل و كاردانى شهرت‏داشت.
3- ايهم كه فرد كهنسال و شخصيت محترم ملت نجران به شمارمى‏رفت.
مشروح جريان مباهله و نيز مذاكرات پيامبر اسلام باهياءت مسيحى در كتاب گرانسنگ «اقبال‏» سيدبن طاووس ذكر شده‏است. در اين مقال به ذكر گوشه‏اى از آن كه به جريان مباهله‏منجر مى‏شود، اكتفا مى‏گردد. پيامبر اسلام(ص): من شما را به آيين‏توحيد و پرستش خداى يگانه و تسليم در برابر اوامر او دعوت‏مى‏كنم.
نمايندگان نجران: اگر منظور از اسلام، ايمان به خداى يگانه‏جهان است، ما قبلا به او ايمان آورده و به احكام او عمل‏مى‏كنيم. پيامبر(ص): اسلام نشانه‏هايى دارد. برخى از اعمال شماحاكى است كه به اسلام واقعى نگرويده‏ايد. چگونه مى‏گوييد خداى‏يگانه را مى‏پرستيد؟ در صورتى كه صليب را مى‏پرستيد و از خوردن‏گوشت‏خوك پرهيز نمى‏كنيد و براى خدا فرزند معتقديد.
نمايندگان نجران: ما او را (مسيح) خدا مى‏دانيم، زيرا اومردگان را زنده كرد و بيماران را شفا بخشيد و از گل پرنده‏ساخت و آن را به پرواز در آورد و تمام اين اعمال حاكى است كه‏او خداست.
پيامبر(ص): مسيح بنده خدا و مخلوق اوست كه او را در رحم مريم‏قرار داد و اين توانايى را خدا به او داده بود.نماينده نجران: آرى، او فرزند خداست; زيرا مادرش مريم بدون‏اينكه با كسى ازدواج كند او را به دنيا آورد، پس ناگزير پدرش‏بايد همان خداى جهان باشد.
در اين موقع، فرشته وحى نازل شد و به پيامبر خطاب كرد: به‏آنان بگو: وضع حضرت عيسى از اين نظر مانند حضرت آدم است كه اورا با قدرت بى پايان خود، بدون اينكه داراى پدرى و مادرى‏باشد، از خاك آفريد; و اگر نداشتن پدر گواه بر اين باشد كه اوفرزند خداست، پس حضرت آدم براى اين منصب شايسته‏تر است، زيرااو نه پدر داشت و نه مادر. نمايندگان نجران: سخنان شما ما راقانع نمى‏كند.
در اين هنگام، فرشته وحى نازل شد و فرمود: اى پيامبر، به‏كسانى كه پس از روشن شدن جريان حضرت عيسى با تو مجادله و ازقبول حق شانه خالى مى‏كنند، بگو فرزندان و زنان و نزديكان خودرا گرد آوريم و به درگاه خدا ابتهال كنيم كه بر دروغگويان‏نفرين و لعنت كند; يعنى هر نفرين كه دامن گروه مقابل را گرفت،باطل بودن راه آنان را مشخص سازد و بدين جدال پايان دهيم.
مساله مباهله به اين شكل شايد تا آن زمان در بين عرب سابقه‏نداشت و راهى بود كه صد در صد حكايت از ايمان و صدق دعوت‏پيامبرى مى‏كرد. مسلما ورود در چنين ميدانى بسيار خطرناك است،زيرا اگر دعاى او به اجابت نرسد و اثرى از مجازات مخالفان‏آشكار نگردد، نتيجه‏اى جز رسوايى دعوت كننده نخواهد داشت.
چگونه ممكن است آدم عاقل و فهميده‏اى بدون اطمينان به نتيجه درچنين مرحله‏اى گام بگذارد؟ از اينرو، دعوت پيامبر به مباهله‏يكى از نشانه‏هاى صدق دعوت و ايمان قاطع اوست.
هنگامى كه پاى مباهله به ميان آمد، نمايندگان مسيحيان نجران‏از پيامبر مهلت‏خواستند تا با بزرگان خود به مشورت بنشينند.نتيجه مشاوره آنها، كه از يك نكته روان شناسى سرچشمه مى‏گرفت،اين بود كه به طرفدارانشان دستور دادند: اگر مشاهده كرديدمحمد با جمعيت و جار و جنجال به مباهله آمد، نترسيد و با اومباهله كنيد; زيرا حقيقتى در كار نيست كه متوسل به جارو جنجال‏شده است; ولى اگر با نفرات بسيار محدودى از خاصان نزديك وفرزندان خردسالش كه عزيزترين كسان اويند، به ميعادگاه آمد،بدانيد كه پيامبر خداست و از مباهله با او بپرهيزيد كه خطرناك‏است. وقت مباهله فرا رسيد. پيامبر و هياءت نجران توافق كرده‏بودند كه مراسم مباهله در نقطه‏اى خارج از شهر مدينه در صحراانجام گيرد.پيامبر گرامى اسلام از ميان مسلمانان و بستگان خود تنها چهارتن را انتخاب كرد كه عبارتند از: على بن ابى‏طالب، حضرت زهرا،امام حسن و امام حسين(عليهم السلام); زيرا در ميان مسلمانان‏نفوسى پاكتر و ايمانى استوارتر از نفوس و ايمان اين چهارتن‏وجود نداشت. او فاصله منزل تا نقطه مباهله را با وضع خاصى‏پيمود. در حالى كه حسين را در بغل داشت، دست‏حسن را گرفته بودو على و زهرا(س) پشت‏سرش حركت مى‏كردند. به ميدان مباهله گام‏نهاد. او پيش از ورود به همراهانش گفت: هرگاه دعا كردم، شماآمين بگوييد. اسقف مسيحيان گفت: من چهره‏هايى را مى‏بينم كه اگراز خداوند بخواهند كوه از جا كنده مى‏شود; و اگر اين افرادنفرين كنند، يك مسيحى بر روى زمين باقى نمى‏ماند.
مسيحيان نجران باديدن اين صحنه از مباهله منصرف شدند و به‏مصالحه رضايت دادند. بر اين اساس كه هر سال دو هزار حله هركدام به قيمت چهل درهم به مسلمانان داده و جزيه را رعايت‏كنند.

قويترين دليل بر فضليت اصحاب كساء

نظر به اهميت اين رويداد در تاريخ اسلام، بديهى است‏بايدافرادى در آن شركت كنند كه از شايستگى كافى برخور دار باشند;زيرا اين رخداد در تاريخ دين اسلام ثبت‏خواهد شد. به همين جهت،پيامبر بزرگوار اسلام از ميان كسان و اصحاب خود تنها چهار تن‏را انتخاب كرد كه عبارتند از: حضرت على بن ابى‏طالب، حضرت‏زهرا، امام حسن و امام حسين(عليهم السلام).
از عايشه چنين نقل شده است:
روز مباهله پيامبر اسلام چهار تن همراهان خود را زير عباى مشكى‏وارد كرد و اين آيه را خواند: «انما يريدالله ليذهب عنكم‏الرجس اهل‏البيت و يطهركم تطهيرا».
زمخشرى مى‏گويد: سرگذشت‏مباهله و مفاد آيه آن قويترين دليل بر فضليت اهل كساست.

نكات مهم آيه مباهله:

1- مفسران و محدثان شيعه و سنى تصريح كرده‏اند كه آيه مباهله‏در حق اهل بيت پيامبر نازل شده و پيامبر تنها فرزندانش حسن وحسين و دخترش فاطمه و پسرعمش على(ع) را به ميعادگاه برد.بنابراين، منظور از «ابنائنا» در آيه منحصرا حسن و حسين(ع)هستند. ابوبكر رازى مى‏گويد: اين آيه دليل است كه حسنين پسران‏رسول خدا(ص) هستند و فرزند دختر هم حقيقتا فرزند انسان است.همانطور كه منظور از «نسائنا» فقط فاطمه(س) است. و نيز مراداز «انفسنا» فقط على(ع) است، زيرا خود پيامبر كه نمى‏تواندمراد باشد; چون او دعوت كننده است و معنى ندارد كه انسان خودرا دعوت كند، هميشه داعى غير از مدعو است; پس حتما مراد شخص‏ديگرى غير از نبى اكرم است. پس حتما اشاره به على(ع) است.زيرا هيچ كس نگفته جز على و فاطمه و حسنين كسى در مباهله شركت‏داشته است. اين مطلب بر علو مكان وى و درجه‏اى كه هيچ كس به آن‏راه نيافته، بلكه به نزديك آن هم نرسيده است، دلالت دارد.
پيامبر به بريده اسلمى فرمود:اى بريده على را دشمن مدار كه او از من است و من از اويم.مردم از درختهاى متفرق خلق شده‏اند و من و على از يك درخت‏آفريده شده‏ايم.
مرحوم قاضى نورالله شوشترى، در جلد سوم احقاق‏الحق، مى‏گويد: مفسران در اين مساله اتفاق نظر دارند كه‏«ابنائنا» اشاره به حسن و حسين و «نسائنا» اشاره به‏فاطمه(س) و «انفسنا» اشاره به على(ع) است. سپس در پاورقى‏همين كتاب نام شصت نفر از بزرگان اهل سنت را نقل مى‏كند كه‏گفته‏اند: آيه مباهله در مورد اهل بيت(عليهم السلام) نازل شده‏است. از جمله شخصيتهايى كه اين مطلب از آنها نقل شده عبارتنداز:
1- مسلم در كتاب صحيح، ج 2، ص 448.
2- احمد بن حنبل در مسند، ج 1، ص 185.
3- حاكم در مستدرك، ج‏3، ص 150.
4- واحدى نيشابورى در اسباب النزول، ص 68.
5- ابن اثير در جامع الاصول، ج‏9، ص 470.
6- ابن جوزى در تذكره‏الخواص، ص‏23.
7- زمخشرى در كشاف، ج 1، ص 370.
8- ابن حجرعسقلانى در الاصابه، ج 2، ص‏509.
9- ابن صباغ مالكى در فصول المهمه، ص 120.
10- قرطبى در الجامع لاحكام القرآن، ج 4، ص 140.
در كتاب‏هاى روايى شيعه نيز اين مساله جايگاهى خاص دارد. تنهابه يك نمونه از آن اكتفا مى‏كنيم.
امام رضا(ع) در جلسه بحثى كه در دربار مامون تشكيل شده بود،فرمود: خداوند پاكان بندگان خود را در آيه مباهله مشخص ساخته‏است...; اين مزيتى است كه هيچ كس در آن بر اهل‏بيت(عليهم‏السلام) پيشى نگرفته; فضليتى است كه هيچ انسانى به آن نرسيده وشرفى است كه قبل از آن هيچ كس از آن بر خور دار نبوده است.
آيه مباهله جز معرفى نزديكتر افراد به رسول گرامى(ص) حاوى‏پيامهاى ديگرى است كه فهرست وار اشاره مى‏شود:
1- استمداد از غيب بعد از به كارگيريى توانايى‏هاى عادى.
2- زن و مرد دوشادوش هم و در كنار همديگر مطرحند.
3- اگر انسان به هدف خود ايمان داشته باشد حاضر است‏حتى خودو نزديكترين بستگانش را در معرض خطر قرار دهد.
4- در دعا كردن آنچه مهم است انگيزه‏ها و شخصيتهاست نه تعدادو كثرت جمعيت.
5- در مجالس دعا بايد كودكان را شركت داد.
6- كسى كه منطق و استدلال و معجزه او را تسليم به پذيرش حق‏نمى‏كند بايد تهديد به نابودى شود.
7- دعا آخرين برگ برنده و سلاح مومن است.
8- استدلال را بايد پاسخ داد، ولى مجادله و لجاجت را بايدسركوب كرد.
9- اگر شما محكم بايستيد، دشمن به دليل باطل بودن عقب نشينى‏مى‏كند.
10- قوام و اساس دين به خاطر همين چند نفر است و گرنه‏پيامبر(ص) مى‏توانست‏خود شخصا نفرين كند.
خدا و پيامبر(ص) با اين عمل به همه ما مى‏فهماند كه اين افرادياران و نزديكان رسول خدا(ص) در دعوت به حق و هدف او هستند وهمراه او آماده استقبال از خطر بوده، ادامه دهنده حركت اويند.

امضاى قرار داد صلح بين دو طرف

هيات نمايندگى نجران از پيامبر در خواست كرد مقدار ماليات‏سالانه آنان در نامه نوشته شود و در آن نامه امنيت منطقه نجران‏از طرف پيامبر تضمين گردد. حضرت على(ع) به فرمان پيامبر(ص)نامه زير را نوشت:

به نام خداوند بخشنده مهربان

اين نامه‏اى است از محمد(ص) رسول‏خدا به ملت نجران و حومه آن; حكم و داورى محمد(ص) در باره‏تمام املاك و ثروت ملت نجران اين شد كه اهالى نجران هر سال دوهزار لباس كه قيمت هريك از چهل درهم تجاوز نكند، به حكومت‏اسلامى بپردازند. آنان مى‏توانند نيمى از آن را در ماه صفر ونيم ديگر را در ماه رجب پرداخت كنند. هرگاه از ناحيه يمن جنگى‏رخ داد، بايد ملت نجران به عنوان همكارى با دولت اسلامى، تعدادسى‏زره و سى اسب و سى شتر، به عنوان عاريه مضمونه، در اختيارارتش اسلام بگذارند و پذيرايى از نمايندگان پيامبر(ص) درسرزمين نجران به مدت يك ماه به عهده آنان است. هرگاه‏نماينده‏اى از ناحيه وى به سوى آنان آمد، بايد از او پذيرايى‏كنند. درمقابل جان و مال و سرزمينها و معابد ملت نجران درامان خدا و رسول اوست. مشروط بر اينكه از همين اكنون از هرنوع ربا خوارى خود دارى كنند.در غير اين صورت ذمه محمد ازآنان برى بوده و تعهدى در برابر آنان نخواهد داشت.

مقالات مشابه

ارزیابی دیدگاه مفسران درباره معناشناسی «معیشت ضنک» در آیه ۱۲۴ طه

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهسیدمحمد موسوی مقدم, فتح‌الله نجارزادگان, شیما محمود‌پور

نقش سیاق در تفسیر آیة تبلیغ

نام نشریهسراج منیر

نام نویسندهعباس اسماعیلی‌زاده, محبوبه غلامی

بررسي ديدگاه تفسيري علامه طباطبايي در تفسير آيه تبيان

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهعلی نصیری, سیدمصطفی مناقب, سیدکریم خوب‌بین خوش‌نظر

بررسي برداشت‌هاي تفسيري علامه‌طباطبايي درباره آيات مربوط به لوح محفوظ

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهسیدمرتضی حسینی شاهرودی, محمدعلی وطن‌دوست

بررسي آیات استثنايي سوره هاي انعام و اسراء

نام نشریهحسنا

نام نویسندهقاسم بستانی, مینا شمخی, نصره باجی